شب های بارانی من

متن مرتبط با «اسیر» در سایت شب های بارانی من نوشته شده است

اسیر

  • من می روم اما 
 دل را خیال ندارد 
من می نشینم آنجا 
کنج خیال رویا
 ای خاطرات اویم 
ای خاطرات خوبم 
ننشین چنین به کویش 
کم سینه کن خم اویش 
او رفته است 
 دل ،تا به کی کنی صبر 
چشم تا به کی کنی اشک 
یادش بکن فراموش 
دل دیده کن ، تو را هوش 
صبر ایلمه دوزوم بس
 بل باغلاما
 دورگت گینن اولوم بس نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۵ساعت 11:55 توسط عظیمی| ,اسیر ...ادامه مطلب

  • امروز من

  • دور وبرش خالی شده بود غارغار کلاغ های سیاه و هاپ هاپ سگان ولگرد حالش را بهم می ریخت .فضای بیهوده اتاق برایش دقیقه های اضافه می زد ، سوت پایانی در کار نبود او بود و یک دنیا حریف شکست ناپذیر و نابرابر تماشاگران همه او را تشویق می کردند و برایش هورا می کشیدند و او هم بیشتر تنه می زد چاره ای نداشت باید می افتاد تا راحتش بگذارند همه هم همین را می خواستند اینجا مقاومت یعنی تمسخر عده ای ابله . گاهی انتهای تنهایی یعنی خوشبختی ...   دنیایی پر از رنگ ولعاب ساخته ی دست بشر.آه که سرم گیچ رفت خدایا کجایی ؟      ,امروز من تقصیر دیروزه,امروز من,امروز من فردای تو,امروز من تقصير ديروزه,امروز مناسبت,امروز من اسیر دیروزه,امروز من تقصیره دیروزه,امروز من یکبارگی,امروز من متولد شدم,مناظره امروز ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها